محل تبلیغات شما




بباز سونامی!
نقدی به بهانه نمایش سینمایی فیلم "سونامی"
میلاد صدر عاملی، اگر چه این اولین اثر سینمایی خود را قابل رقابت با آثار فاخر دیگر در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر قرارداده بود، اما  پیش تر نیز بیگانه با سینما نبوده است. چندین تجربه بازیگری، ساخت مستند و مخصوصاً دستیاری کارگردانی تعدادی از فیلم های پدرش، تجربه های قبلی صدر عاملی کوچک را در عرصه سینما تشکیل داده بود.
سونامی، قصه مرتضی (با بازی بهرام رادان)  ورزشکار تکفاندوی تیم ملی است که بدلیل رقابت بعدی با نماینده اسرائیل در المپیک، به دستور مربی، آقای خسروی (با بازی علیرضا شجاع نوری) مجبور به باخت می شود و بعد از آن، از عرصه ورزش دور شده  و با وضعیتی خراب در زد و خورد های زیر زمینی قمار می کند. حالا، همان مربی به تیم ملی بازگشته، او را به تیم دعوت می کند و رقابت این فرد با مدعی اصلی دیگری برای نمایندگی تکفاندو در این وزن، قصه داستان را به پیش می برد.
باید اذعان کرد که صدر عاملی، جسورانه یک موضوع ورزشی بکر را برای فیلم خود برگزیده و سعی کرده است همچون پدر، که فیلم هایش هر یک با محوریت یک معضل اجتماعی روز شکل می گیرند، به دو دغدغه در ورزش ایران، یکی محدودیت ورزشکاران زن و دیگری ندای "بباز" های قبل از مسابقه مربیان برای ممانعت از مسابقه با ورزشکاران رژیم صهیونیستی بپردازد.
بر خلاف انتخاب موضوع، پرداختن به آن، چه در جزئیات فیلم نامه و چه در مقام کارگردانی بسیار ضعیف و سرشار از بی دقتی است. دکوپاژ ضعیف کارگردان، شخصیت هایی نیمه کاره و خطوط داستانی ناقص، جذابیت سونامی را در حد همان انتخاب موضوع نگاه می­دارد. شخصیت ها هیچ کدام به درستی به بیننده معرفی نمی شوند. شاید تنها چند دقیقه اشاره به زندگی مرتضی در فاصله المپیک تا کنون، به مراتب به همذات پنداری بیننده با وی کمک بهتری می کرد.
مشکل فیلم اما به این موارد خلاصه نمی شود. معلوم نیست ارتباط مرتضی با زن و بچه اش که جسته و گریخته به آن در فیلم اشاره می شود از کجا نشات میگیرد. معلوم نیست مربی ای که عشق مربی گری او را از خارج به کشور بازگردانده، چرا به یکباره و سر بزنگاه استعفا می دهد و نامانوس تر از همه، نقش فرزند مربی است که نبودنش در فیلم کوچکترین تاثیری در فیلم نمی گذاشت و بلکه بهتر هم بود.
ترگل (با بازی بسیار ضعیف فرشته حسینی) دختر نیمه افغانی ای است که قهرمان یک خط داستانی دیگر در فیلم است و ظاهرا قرار بوده نماینده پاسخ به دو سوال: یکی محدودیت های هموطنان افغانی با پدر یا مادر ایرانی در ورزش، و دیگری مساله حساسیت های حجاب در ورزش بانوان باشد. ترگل نامزد بهداد (با بازی مهرداد صدیقیان) است و بهداد حریف اصلی مرتضی در انتخابی تیم ملی است. اما نه عقبه ارتباط ترگل با بهداد برای بیننده معلوم است و نه علت خداحافظی بعد از برد بهداد!
مجموعه بازی ها در فیلم شاید نمره قبولی بگیرند. صدیقیان به خوبی نقش یک بازیکن چموش تیم ملی را بازی می کند. بهران رادان، طبق معمول همان بهرام رادان همیشگی است که کارنامه هنری اش در سال های اخیر نشان می دهد که ظاهراً قرار نیست در فن بازیگری اش پیشرفتی حاصل کند. علیرضا شجاع نوری اما هیجان و دلسوزی یک مربی قهار تیم ملی را به بیننده القا نمی کند. شجاع نوری در مواقعی انگار همان دیالوگ های روز واقعه را با ادبیاتی امروزی تر ادا می کند. دشتی سرپرست فدراسیون تکفاندو (با بازی امیر مهدی ژوله) و پریسا دوست دختر مرتضی(با بازی رعنا آزادی ور) نقش های خنثی در فیلم هستند و در نهایت فرشته حسینی به طور قطع مستحق جایزه بدترین بازیگر فیلم است.
در مجموع، اگر به سونامی به عنوان یک فیلم مستقل از صدر عاملی ها (میلاد پسر به عنوان کارگردان و رسول پدر به عنوان سرمایه گذار فیلم) نگاه کنیم، فیلمی متوسط با موضوعی جذاب است که می توانست خیلی اثر گذار تر ساخته شود. اما اگر به سونامی به عنوان اثر یک فیلم اولی جوان نگاه شود، قطعا نمره قبولی را خواهد گرفت.
 


آیا واقعا در خلقت زن و مرد و نحوه فکر کردن آنها به موضوعات مختلف، عدالت به طور کامل رعایت شده است؟ در واقع باید گفت که عدالت نه در خلقت زن و مرد، که در خلق تمامی موجودات عالم به طور کامل و دقیق رعایت شده است. مغز ن، به صورت موازی قابلیت تحلیل و تصمیم گیری بر روی چند موضوع را به طور همزمان دارد؛ اما مردان، به صورت سری و در قالب یک صف از موضوعات به ترتیب، تنها امکان تمرکز روی یک موضوع را داشته و بعد از آن، می توانند تمرکز را بر روی موضوع بعدی در صف انتظار مغز قرار دهند. به دلیل تمرکز بیشتر روی یک موضوع به جای تقسیم تمرکز روی چند موضوع مختلف به صورت موازی، احتمالا مباحث توسط مردان با عمق بیشتر، یعنی بعد از بررسی عمیق تر و سنجش جوانب بیشتری منجر به تصمیم گیری می­شود.

این امر، ارتباطی به برتری یک شیوه فکری در مغز بین زن و مرد نداشته و تنها نتیجه کارکرد مغز بدلیل وم فعالیت های هر یک از دو جنس مرد و زن در طول زندگی است. این تفاوت در مغز ن و مردان، شاید منصفانه نباشد. یعنی شاید منصفانه نباشد که مغز ن همزمان توان پردازش چند موضوع را داشته باشند، اما مغز مردان تنها امکان پردازش یک موضوع ولو با عمق را داشته باشد، اما به طرز جالبی عادلانه هست. این تفاوت، منصفانه نیست اما عادلانه هست. انصاف و عدالت با هم تفاوت چشمگیری دارند. مثلا، شاید منصفانه نیست که جان کسی که تنها لحظه ای دچار عصبانیت و غفلت شده است و در یک لحظه، بدون فکر دست به قتل زده است، به جرم قتل و با استناد به قصاص گرفته شود، اما کاملا عادلانه است که اگر فردی، انسانی را از حیات خارج کند، شایسته است که خودش از حیات خارج گردد.

باید تاکید گردد که قوانین حاکم بر زندگی انسان ها، از مثلا یک قانون جاذبه نیوتنی در فیزیک گرفته تا تمامی قوانین حاکم بر زندگی و ت و ارتباط بین انسان ها و ارتباط انسان با خودش یا حتی قوانین حاکم بر اجرام آسمانی، تماما بر اساس عدالت است.

مغز زن ها، به عنوان یکی از دو جفت تکمیل کننده تکامل بشر، در طول زندگی از سالیان ابتدایی خلق بشر تا کنون ( ولو اینکه با بیان فیمینیستی ادعای برابری مطلق با مردان را در جهان کنونی کنند) توان پردازش چند واقعه خارجی را در یک زمان دارند؛ چرا که به عنوان ستون خانواده از ابتدای خلقت این توانایی در جهت حفظ یک خانواده و به عنوان ستون آن بوده است. در تاریخ گذشته، که ندای برابری زن و مرد هنوز در جوامع رسا نشده بود، ن در خانواده می بایست همزمان به بچه ها رسیدگی کرده، در یک زمان مواظب پخت و پز باشند، همزمان که با بچه ای در بغل غذا را هم میزنند، به فکر شست و شوی لباسها و جارو زدن هم باشند و این استفاده همزمان، همان پردازش موازی مغز ن است.

در دنیای امروز هم که ندای به حق برابری زن و مرد را می شنویم و اتفاقاً تمامی جوامع از مذهبی و غیر مذهبی و سکولار و غیر سکولار بر حضور دوشادوش ن با مردان در جامعه توافق دارند، باز هم این دل زن و مهر مادر است که وقتی از سر کار باز می گردد، میبایست از بنیان خانواده هم مواظبت کند و باز همین قدرت پردازش موازی به کمک زنِ مساوی با مرد در محل کار می آید؛ که همزمان با کار کردن چه در اداره و شرکت و چه در جای دیگر، بخشی از ذهن و فکرش به صورت موازی با کار، نگران فرزندان یا حداقل نگران حفظ بنیان خانواده ای است که با حضور او معنا پیدا کرده است.

در تصدیق این مدعا، خانواده ای را در نظر بگیرید که زن خانواده مسئول سرپرستی خانوار و نان آوری و کسب درآمد است و مرد، وظیفه نگهداری از فرزندان یا حفظ بستر خانواده زا بر عهده دارد. زن در محل کار به دلیل ماهیت عاطفی خود و همان پردازش موازی، حتی اگر در بهترین شرایط شغلی و کاری و کسب درآمد باشد هم قطعاً بخشی از ذهنش درگیر منزل و فرزندان و عاطفه مادری است که فعلا دور از فرزندان است و مرد در منزل مشغول کارهاست. این وظایف، کارهایی است که به سختی توسط مغز یک مرد مدیریت می شوند. اگر همزمان فرزند کوچک گریه کند، غذایی که روی گاز است در حال سوختن باشد و تلفن هم زنگ بزند مغز مرد مفروض ما، به راحتی قفل می شود و در مدیریت همین اتفاقات ساده درخواهد ماند. همین مرد اگر ماجرای اتفاق همزمان چند کار ساده را برای خانم خود که از سر کار بازگشته تعریف کند، زن به وی خواهد خندید که چگونه از عهده چند کار ساده ولو به طور همزمان، برنیامده است.

چرا منشی های زن یا تلفن چی های خانم و حتی مدیران مراسم و همایش ها وقتی زن باشند کار بهتر انجام می شود؟ پاسخ بسیار ساده است. در مورد کارهایی که نیاز به فکر کردن و هماهنگی همزمان به چند رویداد وجود دارد، عموماً ن با اختلاف زیاد نسبت به مردان، موفق تر هستند. این فقط به کارهای کوچک مربوط نمی شود. مثلا مدیریت یک مراسم بزرگ با هماهنگی های موازی زیاد نیز از عهده ن بهتر از مردان برخواهد آمد.

ن در محل کار این توانایی را دارند که همزمان با تلفنی که در دست دارند، صورت وضعیت یک خرید را هم روی یک کامپیوتر جلوی خود تنظیم کنند و در اتفاقی عجیب بخشی از مغز آنها هم به رابطه عاطفی خود با همسرشان فکر کند! همه در یک زمان و به صورت موازی.

مردان اما این توانایی را ندارند. در وضعیت مشابه وضعیف توصیف شده قبلی، اول  باید تماس تلفنی را تعیین تکلیف و قطع کنند. بعد صورت وضعیت را در کامپیوتر رسیدگی کنند و بعد به رابطه عاطفی با همسر خود به صورت جداگانه فکر کنند. در ذهن مرد، همه اشتغالات ذهنی پشت سر هم و یکی پس از دیگری رسیدگی خواهد شد.

دقیقا به همین دلیل یک زن بعد از یک روز کاری می تواند به شوهر خود ادعا کند که من در تمام طول روز به تو فکر میکردم. اما مرد تعجب کند که مگر چنین چیزی امکان دارد! چرا که مرد این ادعای زن را با ذهن مردانه خود مقایسه می کند که در طول ساعات کاری مثلا از ساعت ۸ صبح تا ساعت ۱۷، در ساعت های مشخصی به زن فکر کرده است که احتمالا منجر به تماس تلفنی مرد با زن و احوالپرسی یا ابراز علاقه شده است.

عده ای به تاریخ رجوع کرده و میگویندک ه در طول تاریخ همواره به ن بی توجهی و اجحاف صورت گرفته است یعنی همواره این تاریخ بوده است که مردان را در راس قدرت و فاتح معرفی کرده و ن در خانه و پشتیبان مردان بوده اند. این امر قابل اثبات نیست. یعنی نمیتوان گفت که آیا چون در طول تاریخ همیشه مردان جلودار بوده اند، باعث رفتن ن به پستو بوده است یا به طور کلی تفاوت ن در خلقت باعث این اتفاق در طول تاریخ بوده است.

هیچ عقل سالمی امر به نابرابری مردان و ن نمی دهد و این افتخار هر ملتی است که ن دوشادوش مردان در امرار معاش خانواده یا ارتقای یک جامعه حضور فعال داشته باشند.  اما اقرار به این برابری، هر چقدر هم باشد، منجر به انکار تفاوت های زن و مرد نمی شود. این واقعیت، غیر قابل انکار است که این ن هستند که فرزند را به دنیا آورده و محبتی ناب تحت عنوان محبت مادری که قطعا شعاعی از محبت خود خداست را نثار فرزند خود می کنند. محبتی از جنس محبت خدا به بنده اما با مقداری بسیار کمتر. لذا، در یک جمع بندی باید گفت که قطعا هر چقدر به برابری عینی زن و مرد معتقد باشیم، نمی توانیم انکار کنیم که محور خانواده و ستون بنای یک خانواده قطعا محبت مادر و محبت زن است که کانون خانواده را گرم نگه می دارد.


مسئولین محترم کشور جمهوری اسلامی ایران، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، نمایندگان مجلس، دولت و سایر مسئولین رده بالا و پایین کشوری و لشکری

با سلام و آرزوی طول عمر تک تک شما عزیزان

حسب وظیفه و حق یک نفر از مردم و بنده ای از بندگان خدا و عضوی از این مملکت سراسر طلا و نقره (اَلّناسُ معادِنُ كَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّةِ) و مملکتی سراسر نعمت که ذکر آن فقط نقض غرض است، مواردی به عرض می رسد که اگر گوشی شنید، که انشالله عمل کند و اگر شنیده نشد هم در تاریخ این سرزمین مرقوم بماند تا تاریخ مطابق رسالت خود، آن را بگوش آن کس که باید برساند:

مدیر، رئیس یا مسئولی که در راس هرم هر یک از ارکان فوق الاشاره است، یا هر یک از مسئولان و مدیران داخل مجموعه! به ازای هر ظلمی دانسته یا نادانسته که ولو از هر یک از زیر دستان شما به احدی از بندگان خدا که ساکن در این مملکت هستند واقع شود، هم در این دنیا و هم در آخرت امر، بازخواست خواهید شد. این بازخواست، مطابق روایتی قطعی از پیامبر اسلام (ص) برای هر رئیسی که بر ده نفر یا بیش از ده نفر ریاست دارد، واقع خواهد گردید.

این مملکت و دین آن و مردمان صادق آن را از سالیان سال پیش تا کنون و از زمانی که حق از طریق اسلام به آن وارد شد، خدا حفظ کرده و خدا حفظ خواهد کرد و خدا یقیناً دین اسلام را، دین حق را حتی بدون کمک احدی از شما حفظ خواهد کرد. شما، نه میتوانید و نه بخواهید که با ابعاد ذهن کوچک خود متولی حفظ دین شده و به این بهانه به احدی از مردم به هر نحوی از انحا خدای نکرده ظلمی روا دارید. به ازای هر ظلمی ولو کوچک، ولو انجام ندادن یک امضای کوچک برای یک ارباب رجوع با بهانه وقت نماز و لو اینکه متوجه باشید یا بدلیل بسته شدن گوش ها و چشم ها متوجه نباشید، از شما سوال خواهد شد و این ظلم و بی عدالتی به گونه ای در زندگی خودتان و جامعه گسترش خواهد یافت که ضرر آن بسیار بسیار بسیار بیشتر از دستاورد مالی یا جانی یا مقامی برای شما و این جامعه خواهد بود.

اول با خودتان، بعد با خدای خودتان و بعد با مردم این مملکت (که اگر معرفت دارید همه یکی است) صادق باشید. صدق در نهاد تک تک محبان اهل بیت نهفته است و بهترین ت مخصوصا در ت داخلی با مردم،  فقط و فقط و فقط صدق است. چه در برخورد با داخل ایران و چه در برخورد با خارج ایران. کلید حل مشکلات صدق است.

عزیزان من، شما به اندازه همین مردم و با همان عدالت، بندگان همان خدا هستید، مردم چیزی بجز خودتان و خانواده هایتان و اقوام خودتان نیستند. مسئول و مدیری که بدلیل غفلت بی عدالتی کند هم بنده همان خداست ولو اینکه حرص میز و سِمَت و حرص مال و جان و مقام وی را به جایی رسانده که مصداق صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ گردانیده باشد. شما هم از همین مردم هستید با این تفاوت که خدا به دلیلی که ما ندانیم، به شما مسندی داده است که اتفاقا از طریق همین بندگان با انتخابات به شما اهدا شده است.

عزیزان، دشمن ما، دشمن این مملکت و دشمن دین خدا فقط در خارج و در غرب و کشورهای غربی با سابقه استعمار مانند انگلیس و امریکا نیست. بخشی از این دشمنی داخل خود ما و در نفس ما و در داخل خود مسئولان است (مراد از مسئولان به تناسب معنا فقط انشالله تعداد اندکی است که حق روا نمیدارند)

کدام فرد را سراغ دارید که از رانت بهره برده، پول های بادآورده کسب کرده و در همین دنیا (و نه حتی آخرت) عاقبت به خیر شده باشد؟ گر فقط یک نمونه باشد که در استفاده از رانت و حرص و طمع و پول و موارد دیگر بواسطه سِمَت و مسئولیت، دستاوردی داشته است؟ اگر فقط یک نمونه که حقیقتاً و بعد از بررسی تمام جوانب، در همین دنیا اطمینان دارید عاقبت به خیر شده است حق با شمایی است که ظلم کنید. در غیر این صورت حق رانت خواری، حق سوء استفاده از مسئولیت و حق مال اندوزی با استفاده از مقام و مسئولیت را ندارید که با این کار اول به خودتان، بعد به خانواده خودتان، بعد به کل دودمان خودتان و بعد به کل مردم جامعه خودتان ظلم کرده اید. ظلمی که اگر چه به مانند یک نارسایی در کل بدن یکپارچه جامعه اثر خواهد گذاشت، اما اول خودتان را از کار می اندازد و دود این آتش اول چشمان خودتان را خواهد سوزاند.

لذا، تا دیر نشده است، تا هنوز فرصت هست و تا هنوز مردم امیدی به دین خدا داشته و بخشی از شما را نماینده آن میدانند، با خود صادق باشید، دست بکار شوید وگرنه خداوند به گونه ای دست بکار خواهد شد که تک تک افرادی از مسئولین را که بر حق نبوده اند به زباله دان تاریخ می فرستند که گویی انگار اصلا وجود نداشته اند.

فقط کمی و اندکی و ذره ای از دموکراسی علی (ع) و عدالت وی درس بگیریم. عدالتی که صدای آن تا سالیان سال و به طرق مختلف  توسط حکومت ها در ظاهر پنهان می شد، اما خداوند تمام این گرد و خاک ها را کنار زد تا عدالت علی تاریخ را درنوردیده و امروز نمونه ای برای مصداق دموکراسی در این نامه باشد.

چاپ شده در مجله اینترنتی بیست ستون


بسیاری از اطلاعات عوام مردم دنیا (عوام به معنی عامه مردم و نه به معنی افراد بی سواد) از اسلام در تمامی کره خاکی  و مخصوصاً در غرب که بر خلاف علم و تکنولوژی روز، به علم دین به طور کامل نرسیده اند، ناقص و بدون مطالعه جوانب مختلف این دین الهی است.

در درون کشورهای اسلامی و جهان اسلام از جمله کشورهای عرب و به ظاهر مسلمان و تا حدی در داخل کشور جمهوری اسلامی ایران (که به عقیده نگارنده نه در حد تکامل اما بیش از سایر کشورهای دیگر در جهان مفهوم دین و معنای اسلام درک شده است)، توسط عده ای انشالله معدود عموماً مفهوم دقیق و کامل اسلام، تنها با اسناد به برخی ظواهر و مناسک و نه عمق اسلام و مفاهیم والای آن، مورد قضاوت غلط قرار گرفته است.

اطلاع کامل از اسلام نه تنها به معنی یک دین آسمانی بلکه به معنی یک تمدن کامل که پاسخ گوی تمامی سوالات مربوط به دنیا و فراتر از دنیا برای یک فرد مسلمان و حتی غیر مسلمان است، از چند طریق ممکن است:

کتاب آسمانی این دین کامل، قرآن کریم، احادیث و روایت های نقل شده از پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم شامل حضرت علی (ع) و دوازده امام تحت عنوان اهل بیت عصمت و ظهارت و در نهایت کتب افراد متخصص در حوزه دین که از زمان اوج و گسترش این دین از 1400 سال پیش تا کنون موجود و مکتوب در اختیار همگان هست.

بعد از مراجعه و مطالعه ولو بخشی از این منابع، حق قضاوت در حد عقل خواننده در مورد اسلام تا حدی ایجاد خواهد شد. تاکید کنیم که قضاوت در مورد دین اسلام تنها بر اساس بعضی ظواهر و حتی بعضی افراد که به طور کامل نماینده اسلام نیستند، ممکن است پژوهشگر غیر مسلمان را دچار برداشت اشتباه از ماهیت دین اسلام گرداند.  حتی قضاوت با استناد به اخلاق و رفتار افرادی که به عنوان پژوهشگران حوزه دین بوده و حتی به مرحله اجتهاد نیز رسیده اند با توجه به معصوم نبودن این افراد، ممکن است، اگر پژوهشگر را به اشتباه نیاندازد، حداقل به طور کامل و جامع در مطالعه دین اسلام راهنمایی نکند.

دقت کنیم که اسلام با استناد به حدیثی از حضرت محمد (ص) دین اخلاق است (انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) و آنچه بعد از اعلام پیامبری توسط حضرت محمد (ص)، باعث ایمان بیشتر مردم به این دین در دوره صدر اسلام و در زمانی کم بود، نه تنها قرآن که بیشتر از آن مشاهده اخلاق و رفتار یک فرد مسلمان واقعی بود؛ که مردم آن زمان در پیامبر اسلام (ص) نمود آن را در حد اعلا می دیدند. نگارنده به عنوان یک معتقد به مذهب شیعه، اعتقاد دارد که پیامبر اسلام (ص) و تمامی اهل بیت ایشان از هرگونه گناه و هر گونه گرد و خاک و آلودگی از ابتدا تا انتهای عمر مبارکشان معصوم بوده اند. لذا، قضاوت اکنون ما از اسلام و فرد مسلمان، اگر فقط بر مبنای اخلاق و رفتار انسان های دیگر ولو در حد اجتهاد در فقه باشد، یک قضاوت صد در صد درست (بدلیل معصوم نبودن ایشان) نخواهد بود.

اسلام در لغت به معنی تسلیم اراده خداوند است. وارد بحث فلسفی یا عرفانی که چگونه می توان در عین داشتن اختیار کامل به عنوان یک مخلوق دارای اختیار، تسلیم اراده خداوند بود، نمی شویم؛ اما با مراجعه به منابع دینی شامل کتاب خدا،  سنت نبی، اجماع قول معصومین و استفاده از عقل خودمان، مکشوف می گردد که تمامی ابزار برای یک زندگی کامل در هر دوی این دنیا و آن دنیا در هر زمانی از تاریخ بشر، از زمان معرفی اسلام و مذهب شیعه به طور کامل در اختیار همگان هست.

به طور کلی، طبق کلام آقای محمد تقی علامه جعفری، دو تمدن در تاریخ بشر قابل شمارش است. یک مورد تمدن بیزانس یا روم شرقی و دیگری تمدن اسلامی. تمدن اسلامی از زمان اوج، تقریبا بیش از نصفی از کشورهای شناخته شده تا آن زمان را در نوردید. به طور بسیار جالبی، مردم ایران و فرهنگ غنی چندین هزار ساله کشور ایران نیز به سرعت این دین را پذیرفت و تا اکنون در خود حفظ کرد. چرا که مطالب و دستوران آن را مطابق با اخلاق و وجدان درونی انسان می دانست. مفاهیم این دین حق بود و مفاهیم مرتبط با اخلاقیات و وجدان انسانی به طور کامل و در این دین در حد اعلا موجود بوده و هست. در واقع، کمتر انسان روشنی است که بعد از اطلاع از تمامی جوانب این دین، با وجدان پاک به قضاوت نشسته و تاب و توان مخالفت با آن را بدلیل تطابق کامل با وجدان انسانی و اخلاقیات که در صفحه دل تمای انسانها از بدو تولد نهاده شده است، داشته باشد.

هر انسانی روی کره خاکی، اگر بدون قضاوت های بی مورد، به قرآن به عنوان کتاب آسمانی این دین مراجعه کند، بر صدق این تعالیم صحه خواهد گذاشت. حتی قرآن پیروان ادیان قبلی نظیر یهودیت و مسیحیت را نیز با عنوان "مسلمان" خطاب می کند و تاکید می کند که با ارائه تعالیمی کامل تر تحت عنوان اسلام توسط پامبر خاتم حضرت محمد (ص)، اگر به دین دیگری ملحق شوید، در واضع ضرر می کنید چرا که چون که صد آید، نود هم قطعا نزد شما هست. لذا، اگر با دیدی منصفانه به دین اسلام نگریسته شود، کامل ترین دستورات یک زندگی ایده آل با اهدافی والا که همانا طی مسیر کمال به سوی خدا و جلوه گاه صفات الهی بودن است، در این دین نهفته است.

توجه کنیم که "چیست دین؟ برخواستن از روی خاک، تا که آگه گردد از خود جان پاک" (مولانا). هدف این آگهی در کلام مولانای عارف، در واقع این واقعیت است که ما تنها برخواسته از خاک نباید باشیم. ما تنها نتیجه یک تقسیم سلولی با ترکیب اسپرم های مرد و زن که نتیجتا این اسپرم ها نیز از موارد غذایی و در منشا از خاک آمده اند نباید باشم. در واقع منِ خاکی هر انسانی، ولو در سن سی سالگی یا پنجاه سالگی هم باشد، به تنهایی و اگر به دید مادی به آن بنگریم، تنها تبلور جسم و تقسیم سلولی است. در بدو تولد، شعالی از روح خدا در آن دمیده و خود خداوند منتظر تولد اصلی ما در طول زندگی مان در دنیا است. تولد اصلی و واقعی و تولد دوم ما، زمانی رخ می دهد که به حضور خدا در زندگی خود ولو در حد عقل خودمان واقف شویم. در واقع، با دستیابی به معرفت خداست که دین دار می شویم و از زمانی که به این معرفت دست یابیم که ورای عالم ماده و ورای خور و خواب و خشم و شهوت، یک حساب کتاب اعلا از عالم ملکوت نیز در این دنیا جاری و ساری است، ما دین دار به حساب می آییم. در همین راستا، کامل ترین و دقیق ترین نوع دین، که تمامی پرسش های قابل پرسیدن برای انسان را پاسخ می دهد، اسلام است.

بهتر است اسلام را با تعداد معدودی از افرادی که در ظاهر نماینده این دین هستند، قضاوت نکنیم و بدانیم که اتفاقا عمل تنها به ظواهر دین و بدون اعتقاد به روح دین، از طرف خود خداوند مزمت شده است و از افرادی که تنها به ظواهر دین  پرداخته و به روح آن توجهی نکنند و از این ظواهر به نیت های شوم سو استفاده کنند با عنوان حقیقت کفر یاد شده است.

نه تنها علم دین، در مورد هر علم دیگری که برای انسان بدست آید نیز اگر انسان اخلاقیات را در خود پرورش نداده باشد، اگر وجدان را بیدار نکرده باشد، آن علم به عنوان یک حجاب بزرگ عمل خواهد کرد؛ که در پشت آن امکان عمل به هر کار نادرستی وجود خواهد داشت. افرادی که تنها ظاهر دین را گرفته اند نیز در واقع اگر درون را نساخته باشند، این ظاهر دین به صورت یک لباسی از ریا عمل می کند و به عنوان یک حجاب برای اعمال و به فعلیت رساندن نیات شوم مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

توجه کنیم که بسیاری از کشور های غیر مسلمان که به پیشرفت های علمی و تکنولوژی در دنیای امروز دست یافته اند، در حد همین پیشرفت درزندگی دنیایی نیز، ولو اینکه نامی از اسلام در میان نباشد، در روزمرگی و کار و زندگی خود در واقع به دستورات اسلام عمل کرده اند. دستوراتی مبنی بر نظم در کارها، صداقت در کار، توجه به حق و نا حق، کسب حلال، عمل به اخلاقیات و احترام به انسان ها و دوری از ظلم و رعایت عدالت. کشورهای پیشرفته، در زندگی رفاهی و دنیایی خود در همین دنیا، در واقع نتایج عمل به دستورات اسلام را می بینند، ولو اینکه نام خود را مسلمان ندانند و ولو ینکه اصلا از مفاهیم اسلام آگاهی نداشته باشند.

در کشور خود ما ایران، نظام حاکم تحت عنوان نظام جمهوری اسلامی ایران، خدا را شکر می کنیم که کلام خدا و حضرت محمد (ص) و دستورات ائمه اطهار همچنان در میان عوام مردم و بسیاری از مسئولین امر جاری و ساری است. هنوز هم صدق کلام و گفتار و عمل در میان پیروان اهل بیت (ع) در این کشور موجود است و خدا را شکر می کنیم که مسئولان کشور نیز بیشترین ایشان همچنان معتقد به اسلام و معتقد به دستورات اسلام در پیشرفت مملکت هستند و خدا را شکر می کنیم که اگر چه کم لطفی و غفلت در بعضی مسئولان وجود دارد و در تمام دنیا اینچنین است، اما همچنان با لطف خدا این کشور در مسیر پیشرفت و تعالی است.

با وجود اخبار پراکنی های زیاد و گرد و خاک های فراوانی که غرب و در راس آن کشورهای استعماری مانند امریکا و انگلیس بر علیه جمهوری اسلامی ایران روا داشته اند، همچنان این کشور با نور خدا و با نور حق و اهل بیت (ع) و با کمک مسئولان خدوم و جوانان بیدار، در مسیر پیشرفت در تمامی ابعاد و مسیر پیروزی حق علیه باطل است.

چاپ شده در مجله اینترنتی بیست ستون:

https://www.bistsotoon.com/p/اسلام-و-نظام-اسلامی


زمان چیست؟ آیا زمان حرکت عقربه های ساعت با تقسیم بر دقیقه و ثانیه است؟ آیا وجود زمان مشابه با اینکه "بودن چیست و آیا وجود داریم" بدیهی است و نیازی به توضیح ندارد؟ یا اینکه آیا زمان مشابه با آنچه نیوتن در قرن 16 ام گفته است یک پیکان یک جهته از گذشته به حال و آینده است؟ بستری که اتفاقات در آن پشت سر هم رخ داده و اتفاقا قابل اندازه گیری است؟ آیا متغیر t در معادلات حرکت در فیزیک، یک متغیر مستقل است؟ آیا در کنار مکان سه بعدی با عنوان فضا، زمان نیز یک بعد چهارم است که در کنار فضا، فضا-زمان مورد نظر انیشتین را شکل می دهد؟

اگر پاسخ شما به هر یک از سوالات بالا مثبت است، باید بگویم در اشتباه هستید یا حداقل نیاز به یک تجدید نظر فکری در مفهوم زمان دارید. در واقع، به طرز اعجاب انگیزی پاسخ تمام سوالات بالا "خیر" است!

در فیزیک، گفته اند که زمان و فضا عضو کمیت ها و متغیر های بنیادین و مستقل هستند و امکان تعریف و توضیح آن ها بر حسب سایر کمیت ها و متغیر ها وجود ندارد. از طرفی، دیدگاه دانشمندانی نظیر  لایبنیتز و کانت که زمان را قابل اندازه گیری نمی دانند و فقط اندازه ها را رخدادی در ذهن ما می دانند، شاید به تعریف ما در این مقاله از زمان نزدیکتر باشد. البته، تعریف ما جدید نیست و داوود بن قیصری نیز در سده هشتم هجری و در رساله ای تحت عنوان "معمای زمان"  میگوید که زمان ابتدا و انتها نداشته و آنچه ما به عنوان واحد های زمانی در ذهن می شناسیم، تنها در دهن ما اتفاق می افتد. نتیجه ای که همانطور که در انتهای این مقاله به آن پرداخته می شود، با نظر عُرَفایی نظیر مولانا نیز هماهنگی دارد.

البته، توضیحی که در این مقاله در مورد زمان به آن می پردازیم، حتی در فیزیک جدید نیز به خوبی مطرح و دنبال شده است. حدود 40 سال پیش، دو دانشمند امریکایی به نام های جان ویلر و برایس دویت به ترتیب از دانشگاه های پرینستون و کارولینای شمالی و در ادامه فعالیت های انیشتین، سعی در ارائه معادله ای برای هماهنگی بین نسبیت و مکانیک کوانتومی داشتند. در نهایت، معادله آنها تحت عنوان معادله ویلر-دویت ارائه شد و به طرز جالب و عجیبی متغیر t به عنوان زمان از دو طرف معادله خط خورد! بعدها، دانشمندانی نظیر جولین باربور با استناد به این معادله به این نتیجه رسید که مفهومی به نام زمان، اگر با نگاه کلی به کل کیهان و هستی بنگریم، اصلا وجود نداشته و فیزیکدانی به نام کارلو روولی از دانشگاه مارسی فرانسه نیز در ادامه این نتیجه گیری، اخیراً راهی برای فرمول بندی فیزیک کوانتومی بدون استفاده از پارامتر زمان ارائه کرده است.

ما در این مقاله، بدون لفاظی های فلسفی و ورود به معادلات پیچیده فیزیک کوانتومی یا نسبیت، توضیح می دهیم که در واقعیت، چیزی به نام زمان وجود ندارد و آنچه به عنوان یک متغیر مستقل در نظر می گیریم تا نمایش چهار بعدی فضا-زمان را از هستی تعریف کنیم، بدلیل عدم شناخت ما و علم ناکافی در مورد زمان است. در حقیقت این فعلا بهترین قراردادی است که برای توضیح اتفاق افتادن وقایع وضع کرده ایم؛ درست شبیه قراردادی که مردمان قبل از گالیله برای توجیه شب و روز وضع کردند. اینکه زمین ثابت و خورشید و ستارگان به دور آن می چرخند؛ قراردادی که ناشی از جهل ما در توضیح واقعیت بود، اما اتفاقات را نیز تا حد قابل قبولی توجیه می کرد.

بیایید در توضیح زمان، ابتدا به تعریف جهانی کوچکترین  واحد زمانی معمول یعنی ثانیه  بپردازیم. یک ثانیه در سیستم جهانی si عبارت است از "مدت زمانی که یک اتم سزیم133 تعداد 9.19 میلیارد بار نوسان می کند". چقدر بد! دقت کنید که در تعریف ثانیه می گوییم :"  مدت زمانی که."؛ یعنی در تعریف واحد زمان، دوباره از کلمه زمان استفاده کرده ایم. انگار زمان را از قبل تعریف شده و دانسته فرض کرده ایم.

پس، اگر بخواهیم منطقی تر تعریف بالا را در نظر بگیریم باید بگوییم" 9.19 میلیار بار نوسان (تغییر دوره ای) اتم سزیم را به صورت قراردادی معادل یک ثانیه در نظر می گیریم. ملاحظه فرمودید، در تعریف جدید اثری از کلمه زمان نیست. در واقع، ما تغییرات دوره ای یک اتم را معادل یک واحد زمانی معمولی در نظر گرفته ایم. دقیقاً معادل همان تغییرات دوره ای زمین به دور خود که واحد زمانی روز، معادل 24 ساعت و تغییر دوره ای و نوسانی زمین به دور خورشید که واحد زمانی سال، معادل 365 روز را قرارداد می کردند.

با تعریف واحد ثانیه در سیستم جهانی، می توان نتیجه گرفت که مقدار تغییر عقربه ثانیه شمار ساعت های ما، برای تغییر نوک عقربه ساعت به اندازه 60/1 محیط دایره ای به مرکز عقربه های ساعت، معادل 9.1 میلیارد بار نوسان اتم سزیم در حالت پایه است. در واقع، با این تعاریف ما اذعان کرده ایم که زمان فقط یک قرارداد نشان دهنده مقداری از تغییر است.

 

برای اینکه بیشتر متوجه شویم که زمان در واقع معادل با تغییر است، فرض کنید تمام ذرات موجود در عالم از الکترون ها گرفته تا ستارگان موجود در کهشکان ها، از انسان و زمین و خورشید گرفته تا  عقربه های ساعت یا حرکات ملکول ها و سلول ها و نوسان اتم سزیم، همگی متوقف شده و برای لحظه ای از حرکت بایستند. همه چیز به حالت س مطلق در آید و کل ماده موجود در هستی که در 14 میلیارد سال قبل با انفجار بیگ بنگ در حال انبساط است، متوقف شود. آیا آن وقت چیزی به اسم زمان معنی دارد؟

زمان، چیزی  به جز شدت و مقدار تغییرات نیست. هر چقدر شدت حرکت و تغییر و جابجایی و تغییر ماهیت ها بیشتر باشد، گویی زمان سریعتر می گذرد و  ذهن در تعریف سنتی، گذر زمان را سریعتر حس می کند. حرکت عقربه های ساعت، در واقع یک قرارداد ما بین ما انسان هاست تا به فعالیت های خود نظم بدهیم وگرنه عملاً، متغیر مستقلی به عنوان زمان وجود ندارد. برای توضیح بیشتر، یک فیل و یک همستر را در نظر بگیرید. همستر حرکات بسیار سریعتری دارد، سریعتر جابجا می شود و به طور کلی جنب و جوش بیشتری دارد. قلب یک همستر در عمر3 ساله خود 450 بار در دقیقه می تپد. از طرفی فیل مفروض ما، حرکات بسیار کندی دارد. آرام غذا میخورد و آرام تغییر میکند و قلب بزرگش در عمر 70 ساله خود،  30 بار در دقیقه می تپد.  به طرز جالبی کل تعداد ضربان قلب های هر دوی فیل و همستر در طول عمرشان حدود 1 میلیارد بار است. در واقع، از نظر همستر، او یک عمر کامل را زندگی کرده است و فیل نیز از دید خودش یک عمر کامل را زندگی کرده است. اما برای همستر مفروض که تحرک بیشتری دارد، زمان سریعتر گذشته است و برای فیل زمان به مراتب کند تر. این سریعتر گذشتن زمان برای همستر یا کندتر گذشتن زمان برای فیل، از دید یک ناظر خارجی مثل ما تفاوت بین 3 سال تا 70 سال است.

به عنوان مثالی دیگر، شما وقتی در یک مراسم عروسی در حال جنب و جوش و رقص و پایکوبی هستید، گذر زمان را سریعتر حس می کنید؛ اما وقتی در انتظار یک پزشک برای ملاقات وی در مطب، ساکن روی یک صندلی نشسته اید زمان را طولانی تر حس می کنید. آیا در عروسی، عقربه های ساعت سریعتر حرکت می کنند یا در مطب دکتر ثانیه شمار ساعت کند تر حرکت می کند. پاسخ منفی است. در واقع تنها برداشت ذهنی ما از حرکت عقربه هاست که وقتی در حرکت و جنب و جوش هستیم گذر آن ها را سریعتر در ذهن برداشت می کنیم.

اما اگر چیزی تحت عنوان زمان وجود نداشته و عقربه ها تنها قراردادی بین ما هستند، آیا مفهومی به نام گذشته و آینده نیز وجود ندارد. عجیب است اما پاسخ این پرسش نیز مثبت است. چیزی تحت عنوان گذشته که به زمان های قبل مربوط باشد یا آینده که در آینده اتفاق بیوفتد اصلا وجود خارجی ندارد. آنچه هست، تنها زمان حال است. ما فقط در زمان حال زندگی می کنیم و گذشته ای وجود ندارد. آنچه ما به عنوان گذشته می شناسیم، در واقع ثبت وقایع توسط مدارهای عصبی مغز است که در شکل گیری حوادث و وقایع و آنچه مغز دیده و شنیده و لمس کرده تحت عنوان حافظه نقش دارند، در واقع آنچه ما به عنوان گذشته می دانیم ثبت قوایع اتفاق افتاده در حافظه‌ی انسان در بخش هیپوکامپ است که در قسمتی از قشر مغز شکل‌ گرفته و تثبیت می‌شود.

چیزی تحت عنوان گذشته و زمانی که ما را از یک گذشته در قبل به حال و بعد  آینده ببرد، وجود ندارد. ما فقط در زمان حال زندگی می کنیم و آنچه به عنوان آینده نیز در ذهن تصور می کنیم تنها نتیجه ای است که مغز با تحلیل اتفاقاتی که در حافظه ثبت کرده می گیرد تا برای اتفاقات بعدی برنامه ریزی کنیم.

این توضیح از زمان، که اعلام کنیم وجود ندارد و تنها مقدار تغییرات مهم بوده و زمان نیز قراردادی برای مقدار مشخصی از تغییرات است، نه تنها بر  فیزیک جدید و نتایج دانشمندانی نظیر باربور و رولی منطبق است، بلکه منطبق بر نظر فیلسوفان پیش از سقراط مثل هراکلیتوس هم هست و جالب آنکه عقیده عرفا و در راس آن ها مولانا به عنوان قله عرفان اسلامی نیز بر همین است. مولانا در دفتر دوم مثنوی می گوید : فکرت از ماضی و مستقبل بود/چون ازین دو رست مشکل حل شود.

واقعیت این است که جهان ما و کل هستی و انسان نیز به عنوان بخشی از آن، در هر "دم" یا هر "آن" در حال تغییر یا به تعبیر مولانا نو شدن است. کسی چه می داند شاید این "آن" یا "دم" همان کوچکترین واحد زمانی است که به ثبت رسیده است. این کوچترین واحد زمانی ثبت شده با انتشار طیفی از لیزرها به اتم هلیم و اندازه گیری اثر فوتوالکتریک توسط محققین آلمانی و با دقت زپتوثانیه (10 به توان منفی 21 ثانیه) به ثبت رسیده است. کوچکترین واحد زمانی در شرایطی که ما معتقدیم زمانی وجود نداشته و درواقع این کوچکترین واحد زمانی، کوچکترین تغییر قابل مشاهده و اندازه گیری توسط بشر بوده است وگرنه که زمانی وجود ندارد که کوچکترین واحد آن وجود داشته باشد.

میخوایم پارا فراتر گذاشته و حال که تکلیف خود را با زمان مشخص کرده ایم، از شرایط حال بگوییم و به این منظور، باز هم از مولانا که بدون هیچگونه شاخ و برگ اضافه ای ما را از بند گذشته و آینده رها کرده بود، کمک بگیریم.

مولانا می گوید:

هر نفس نو مي شود دنيا و ما

بي خبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوي نو نو مي رسد

مستمري مي نمايد در جسد

*****

پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی‌ست
مصطفی فرمود دنیا ساعتی‌ست

 

چقدر زیبا و ساده اما پر مغز، مولانا که نمود نهایت عرفان اسلامی است، این مطلب را تایید می کند که ما در هر نَفَس، در حال نو شدن و تغییر هستیم و گویی در هر دم، مرده و زنده می شویم. انگار در هر آن، جهان مجدد خلق می شود و انسان با توجه به اختیار خود و در بستر قوانین علی و معلولی حاکم، تصمیم می گیرد که در خلقت بعدی کجا باشد و چه کند.

چاپ شده در مجله اینترنتی بیست ستون:

https://www.bistsotoon.com/p/زمان-واقعیتی-که-وجود-ندارد-یا-حقیقتی-که-واقعیت-ندارد

 


آقای نماینده سراوان: "تو. میخوری از من دستور نمیگیری، تو غلط می‌کنی از من دستور نمیگیری!"
 
محمد باسط درازهی، نماینده سراوان که در اداره گمرک با مدیر وقت قرار ملاقات داشته است؛ ظاهرا بعد از معطلی زیاد، توقع دارد کارمند حراست بدون ضوابط امر و در حالی که مدیر مستقیم این کارمند شخص دیگری بوده و از فرد دیگری مطابق با روال اداره دستور می‌گیرد، وراد ساختمان گردد!
 
پاسخ نماینده مجلس (که علی القاعده می‌بایست نماینده اقشار مختلف یک بخش از کشور اسلامی ما باشد) به کارمند وظیفه‌شناس ما که به بهترین شکل ممکن در حال انجام وظیفه است و یادآوری می‌کند از فرد دیگری دستور می‌گیرد، بسیار روشن است:
 
"تو. میخوری از من دستور نمی‌گیری، تو غلط می‌کنی از من دستور نمی‌گیری! "
 
این نماینده محترم، توجیه خود را فراتر می‌برد و در پاسخ به مراجعه کننده دیگری که از رفتار یک شخص در قامت نماینده مجلس متحیر شده است و به صراحت می‌گوید "خاک بر سر آن مملکتی که شما نماینده مجلس آن هستید"، نیز روشن است: "خاک بر سرش، بله! "
 
بدون توجه به اینکه ممکن است بخش‌هایی از این فیلم تراژیک در انتشار در شبکه‌های اجتماعی حذف شده باشد، قضاوت جمعی مردم (که ید الله مع الجماعه) تنها بر اساس همین مکالمه کوتاه، بسیار بسیار دقیق‌تر بوده است.
 
مساله وقتی عجیب می‌شود که طبق اخبار خبرگزاری‌ها، ریاست گمرک احتمالا به نیابت از وزیر اقتصاد، از نماینده محترم عذرخواهی می‌کند و این فیلم تراژیک با جمع‌آوری تعدادی امضا به پشتیانی از آقای نماینده، در مجلس برای استیضاح وزیر اقتصاد کلید می‌خورد. نماینده نیز در تلاشی بدون فکر، توهین به اهل قوم بلوچ و مذهب اهل سنت را دستمایه قرار میدهد تا حداقل بخشی از افکار عمومی را با خود همراه کند. تلاشی که در ذهن هوشمند افکار عمومی، اثری ندارد. آقای نماینده، کل این سناریو را یک توطئه می‌نامد، اما توضیح نمی‌دهد که چرا به این سادگی در دام آن افتاده است!
 
این اتفاق اما، مصادف می‌گردد با بیان حدیثی بسیار زیبا و بجا از پیامبر اسلام (ع) توسط رهبر انقلاب اسلامی در بخشی از درس خارج فقه ایشان که اتفاقا در توضیح این حدیث، تلاش بی وقفه افراد برای نماینده مجلس شدن و رسیدن به صندلی ریاست نیز به عنوان مثالی در توضیح آن، توسط ایشان مطرح می‌گردد: "عن النّبیّ صلَّى اللَّه علیه و آله قال: لا یُؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلىٰ عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم اِلّا جِی‌ءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنهُ وَ اِن کانَ مُسیئاً زیدَ غِلّاً اِلىٰ غِلِّهِ."
 
هیچ کس نیست که بر ده نفر یا بیشتر ریاست داشته باشد مگر این‌که وقتی چنین آدمی را در روز قیامت می‌آورند، دست او را به گردنش بسته‌اند، اگر چنانچه او درستکار بود، رهایش می‌کنند، اما اگر انسان بدکاری بود، آن غل و زنجیر افزایش پیدا می‌کند.
 
نتیجه آن‌که متاسفانه این اتفاق، تاثیری بسیار منفی بر افکار عمومی نسبت به کلیت نمایندگان محترم مجلس ایجاد کرده است. نمایندگانی که عموما اهل تلاش و کوشش در جهت احقاق حق ملت ایران هستند. این نماینده نیز مشتی بود که نمونه خروار نیست!
 
چاپ شده در مجله خبری فرارو:
 

با لطف خدا مجددا شروع به نوشتن در حد وسع و به اقتضای سواد اندک و وقت آزاد کرده ام

ضمن آنکه نوشته هایی که در قالب قرارداد مالی برای برخی مجله های اینترنتی نوشته ام و مینویسم، طبق قرارداد بعد از نشر در مجله مذکور به همراه لینک مربوطه در اینجا هم قرار خواهم داد و نوشته هایی نیز که برای خبرگزاری ها یا مجله های خبری اینترنتی دیگر به رایگان فرستاده یا میفرستم نیز در اینجا انعکاس میدهم.

انشالله که حرفی برای گفتن داشته باشم و این نوشته ها ولو برای یک نفر هم که شده بهره ای داشته باشند.

با احترام

مجتبی نادری سورکی

21/10/1397


فیلم برادرم خسرو، اولین فیلم بلند احسان بیگلری روایتی درام از حضور خسرو با بیماری دو قطبی در خانواده برادرش ناصر است.
خسرو فردی بدون قید و بند که پیش تر از خانواده طرد شده و با وجود هنرش در عکاسی و موسیقی به موفقیت چندانی در زندگی دست نیافته است. در مقابل، ناصر دندان پزشکی موفق از لحاظ کاری و خانوادگی است. ورود خسرو در ابتدای فیلم، انتظار بیننده را برای روایت یک خط داستانی قوی بالا می برد، هر چند این اتفاق در ادامه روی نمی دهد و فیلم با مجموعه ای تکرار شونده از چالش های خسرو(شهاب حسینی) با برادرش ناصر (ناصر هاشمی) در محیط خانواده و پا در میانی های مصنوعی میترا همسر ناصر (هنگامه قاضیانی) تبدیل شده و ریتم فیلم را بیشتر کند می کند.
در نهایت اما این خسرو است که توسط بیننده درک می شود و ناصر که خود نیز به نوعی بیمار است با عکس العمل های نابجا و متعصبانه با برادر و همسرش و در انتها تلاش مذبوحانه اش در به کما بردن برادرش به ضد قهرمان داستان تبدیل می شود.  بر خلاف هنگامه قاضیانی، شهاب حسینی از عهده نقش یک بیمار دو قطبی در دو خلق شیدایی و افسردگی به خوبی بر آمده؛ هر چند هنوز با صد در صد بازی خودش فاصله دارد.
انتخاب جسورانه یک درام روانشناسی جدید و توجه دقیق بیگلری به صحنه ها و طرح خوب فیلم که احتمالا تجربه ای است که وی از دستیاری اصغر فرهادی کسب کرده است، در مجموع به وی نمره قبولی می دهد تا در نهایت بیننده سینما را با رضایت ترک کند.


نقدی به بهانه اکران سینمایی فیلم "ملی و راه های نرفته اش"

فیلم "ملی و راه های نرفته اش" آخرین تلاش تهمینه میلانی فیلم ساز فمینیست باسابقه سینمای ایران برای قدم گذاری در یکی از راه های به ظاهر نرفته اش با عنوان خشونت خانگی علیه ن است. ملیحه (ماهور الوند) دختر آفتاب مهتاب ندیده­ای است که به امید رهایی از فضای بسته و متعصب خانواده اش و با وجود مخالفت آن ها، عاشق سیامک (میلاد کی مرام) می شود؛ اما خیلی زود خود را در دام شک و سو ظن های بیمار گونه شوهری می بیند که به دفعات منجر به ضرب و شتم وی می شود. میلانی در این فیلم دغدغه ای درست که پیش تر نیز در فیلم های دیگر نظیر قرمز و دو زن به آن پرداخته شده بود را به سطحی ترین شکل ممکن و بدون استفاده از لایه بندی روایی مناسب فرا روی بیننده قرار میدهد. روایتی که بدون شخصیت پردازی اولیه کافی به سرعت به اصل مطلب میپردازد تا از همان ابتدا همذات پنداری بیننده با شخصیت ها زاویه پیدا کند. نحوه آشنایی ملی و سیامک، ارتباط غیر شفاف اعضای یک خانواده ، تعصب غیر عادی برادر و پدر ملی و نمایش یک طرفه خشم در طول قصه، همگی بدون پراخت کافی در فیلم روایت شده اند. میلانی، شخصیت ملی را ناچار و مستاصل در بند تعصب سایر مردان فیلم به نمایش می گذارد تا در کنار ایجاد حس نفرت به انواع مرد های دیو صفت قصه، ترحم و دلسوزی نسبت به ملی را با بیننده معامله کند. معامله ای که مخصوصا در نیمه ابتدایی فیلم یک استرس درونی غیر واقعی را به بیننده القا می کند. در ادامه، ریشه رفتار روان پریشانه سیامک به تحمل خشونت در کودکی وی پیوند می خورد تا بخشی از تقصیر به گردن پدر وی (جمشید هاشم پور) بیفتد. پدری که با اعمال خشونت به همه اعضای خانواده و کتک زدن مادر سیامک، نه تنها بار بخشی از رفتار دیوانه وار سیامک را به دوش می کشد، بلکه بد جنسی مادر شوهر ملی را نیز که از گذشته ای خفت بار زیر تعصب شوهر نشات میگیرد نیز توجیه پذیر می کند. میلانی، با انتخاب هوشمندانه جمشید هاشم پور، نماد غرور مردانه ستاره فیلم های اکشن سابق را منفعلانه روی ویلچر می برد تا با دیدن زندگی فلاکت بار دختر و پسرش، شاهد میوه گندیده خشم و تعصب گذشته خود باشد. هر چند میلانی عامدانه سعی کرده است بیننده به تمام تیپ های مختلفی از زن که ارایه می کند (عروس مظلوم، خواهر شوهر خیانتکار و مادر شوهر بدجنس) به نوعی حق بدهد اما در مقابل، تصویری که از مردان قصه ارائه می کند همگی افرادی زورگو و متعصب (برادر بزرگتر و پدر ملی، سیامک و پدر سیامک) و یا بلااستفاده (برادر کوچکتر ملی، شوهر نیره) هستند. تنها روزنه امید بخش از معرفی یک مرد حامی، صدای پشت تلفن آقای رییسی مشاور خانواده است که او هم در مواقع حساس در دسترس نیست!  بازی ها با توجه به توقعی که اخیرا رقابت جدید در سینمای رئال اجتماعی برای بیینده ایجاد کرده است، هیچ کدام واقعی نیستند.  هر چند افسر اسدی (مادر سیامک) بازی معقولی را به عنوان یک مادر شوهر ستمدیده  ارائه می دهد اما مخصوصا بازی ماهور الوند و میلاد کی مرام به اندازه کافی باورپذیر نیست. نتیجه آنکه هر چند بیننده خط داستان را با توجه به موضوع جذابی که فیلم دارد به خوبی دنبال می کند و پیام فیلم مبنی بر شناخت ریشه های خشونت علیه ن و عدم آگاهی از حق و حقوق قانونی خود درخور توجه است، اما  در مجموع ملی و راه های نرفته چیزی فراتر ازقصه های قدیمی و تکراری دهه هفتاد سینما را ارائه نمی دهد تا این فیلم نیز تنها تکرار میلانی در یکی از راه های رفته اش باشد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هک و امنییت