محل تبلیغات شما

زمان چیست؟ آیا زمان حرکت عقربه های ساعت با تقسیم بر دقیقه و ثانیه است؟ آیا وجود زمان مشابه با اینکه "بودن چیست و آیا وجود داریم" بدیهی است و نیازی به توضیح ندارد؟ یا اینکه آیا زمان مشابه با آنچه نیوتن در قرن 16 ام گفته است یک پیکان یک جهته از گذشته به حال و آینده است؟ بستری که اتفاقات در آن پشت سر هم رخ داده و اتفاقا قابل اندازه گیری است؟ آیا متغیر t در معادلات حرکت در فیزیک، یک متغیر مستقل است؟ آیا در کنار مکان سه بعدی با عنوان فضا، زمان نیز یک بعد چهارم است که در کنار فضا، فضا-زمان مورد نظر انیشتین را شکل می دهد؟

اگر پاسخ شما به هر یک از سوالات بالا مثبت است، باید بگویم در اشتباه هستید یا حداقل نیاز به یک تجدید نظر فکری در مفهوم زمان دارید. در واقع، به طرز اعجاب انگیزی پاسخ تمام سوالات بالا "خیر" است!

در فیزیک، گفته اند که زمان و فضا عضو کمیت ها و متغیر های بنیادین و مستقل هستند و امکان تعریف و توضیح آن ها بر حسب سایر کمیت ها و متغیر ها وجود ندارد. از طرفی، دیدگاه دانشمندانی نظیر  لایبنیتز و کانت که زمان را قابل اندازه گیری نمی دانند و فقط اندازه ها را رخدادی در ذهن ما می دانند، شاید به تعریف ما در این مقاله از زمان نزدیکتر باشد. البته، تعریف ما جدید نیست و داوود بن قیصری نیز در سده هشتم هجری و در رساله ای تحت عنوان "معمای زمان"  میگوید که زمان ابتدا و انتها نداشته و آنچه ما به عنوان واحد های زمانی در ذهن می شناسیم، تنها در دهن ما اتفاق می افتد. نتیجه ای که همانطور که در انتهای این مقاله به آن پرداخته می شود، با نظر عُرَفایی نظیر مولانا نیز هماهنگی دارد.

البته، توضیحی که در این مقاله در مورد زمان به آن می پردازیم، حتی در فیزیک جدید نیز به خوبی مطرح و دنبال شده است. حدود 40 سال پیش، دو دانشمند امریکایی به نام های جان ویلر و برایس دویت به ترتیب از دانشگاه های پرینستون و کارولینای شمالی و در ادامه فعالیت های انیشتین، سعی در ارائه معادله ای برای هماهنگی بین نسبیت و مکانیک کوانتومی داشتند. در نهایت، معادله آنها تحت عنوان معادله ویلر-دویت ارائه شد و به طرز جالب و عجیبی متغیر t به عنوان زمان از دو طرف معادله خط خورد! بعدها، دانشمندانی نظیر جولین باربور با استناد به این معادله به این نتیجه رسید که مفهومی به نام زمان، اگر با نگاه کلی به کل کیهان و هستی بنگریم، اصلا وجود نداشته و فیزیکدانی به نام کارلو روولی از دانشگاه مارسی فرانسه نیز در ادامه این نتیجه گیری، اخیراً راهی برای فرمول بندی فیزیک کوانتومی بدون استفاده از پارامتر زمان ارائه کرده است.

ما در این مقاله، بدون لفاظی های فلسفی و ورود به معادلات پیچیده فیزیک کوانتومی یا نسبیت، توضیح می دهیم که در واقعیت، چیزی به نام زمان وجود ندارد و آنچه به عنوان یک متغیر مستقل در نظر می گیریم تا نمایش چهار بعدی فضا-زمان را از هستی تعریف کنیم، بدلیل عدم شناخت ما و علم ناکافی در مورد زمان است. در حقیقت این فعلا بهترین قراردادی است که برای توضیح اتفاق افتادن وقایع وضع کرده ایم؛ درست شبیه قراردادی که مردمان قبل از گالیله برای توجیه شب و روز وضع کردند. اینکه زمین ثابت و خورشید و ستارگان به دور آن می چرخند؛ قراردادی که ناشی از جهل ما در توضیح واقعیت بود، اما اتفاقات را نیز تا حد قابل قبولی توجیه می کرد.

بیایید در توضیح زمان، ابتدا به تعریف جهانی کوچکترین  واحد زمانی معمول یعنی ثانیه  بپردازیم. یک ثانیه در سیستم جهانی si عبارت است از "مدت زمانی که یک اتم سزیم133 تعداد 9.19 میلیارد بار نوسان می کند". چقدر بد! دقت کنید که در تعریف ثانیه می گوییم :"  مدت زمانی که."؛ یعنی در تعریف واحد زمان، دوباره از کلمه زمان استفاده کرده ایم. انگار زمان را از قبل تعریف شده و دانسته فرض کرده ایم.

پس، اگر بخواهیم منطقی تر تعریف بالا را در نظر بگیریم باید بگوییم" 9.19 میلیار بار نوسان (تغییر دوره ای) اتم سزیم را به صورت قراردادی معادل یک ثانیه در نظر می گیریم. ملاحظه فرمودید، در تعریف جدید اثری از کلمه زمان نیست. در واقع، ما تغییرات دوره ای یک اتم را معادل یک واحد زمانی معمولی در نظر گرفته ایم. دقیقاً معادل همان تغییرات دوره ای زمین به دور خود که واحد زمانی روز، معادل 24 ساعت و تغییر دوره ای و نوسانی زمین به دور خورشید که واحد زمانی سال، معادل 365 روز را قرارداد می کردند.

با تعریف واحد ثانیه در سیستم جهانی، می توان نتیجه گرفت که مقدار تغییر عقربه ثانیه شمار ساعت های ما، برای تغییر نوک عقربه ساعت به اندازه 60/1 محیط دایره ای به مرکز عقربه های ساعت، معادل 9.1 میلیارد بار نوسان اتم سزیم در حالت پایه است. در واقع، با این تعاریف ما اذعان کرده ایم که زمان فقط یک قرارداد نشان دهنده مقداری از تغییر است.

 

برای اینکه بیشتر متوجه شویم که زمان در واقع معادل با تغییر است، فرض کنید تمام ذرات موجود در عالم از الکترون ها گرفته تا ستارگان موجود در کهشکان ها، از انسان و زمین و خورشید گرفته تا  عقربه های ساعت یا حرکات ملکول ها و سلول ها و نوسان اتم سزیم، همگی متوقف شده و برای لحظه ای از حرکت بایستند. همه چیز به حالت س مطلق در آید و کل ماده موجود در هستی که در 14 میلیارد سال قبل با انفجار بیگ بنگ در حال انبساط است، متوقف شود. آیا آن وقت چیزی به اسم زمان معنی دارد؟

زمان، چیزی  به جز شدت و مقدار تغییرات نیست. هر چقدر شدت حرکت و تغییر و جابجایی و تغییر ماهیت ها بیشتر باشد، گویی زمان سریعتر می گذرد و  ذهن در تعریف سنتی، گذر زمان را سریعتر حس می کند. حرکت عقربه های ساعت، در واقع یک قرارداد ما بین ما انسان هاست تا به فعالیت های خود نظم بدهیم وگرنه عملاً، متغیر مستقلی به عنوان زمان وجود ندارد. برای توضیح بیشتر، یک فیل و یک همستر را در نظر بگیرید. همستر حرکات بسیار سریعتری دارد، سریعتر جابجا می شود و به طور کلی جنب و جوش بیشتری دارد. قلب یک همستر در عمر3 ساله خود 450 بار در دقیقه می تپد. از طرفی فیل مفروض ما، حرکات بسیار کندی دارد. آرام غذا میخورد و آرام تغییر میکند و قلب بزرگش در عمر 70 ساله خود،  30 بار در دقیقه می تپد.  به طرز جالبی کل تعداد ضربان قلب های هر دوی فیل و همستر در طول عمرشان حدود 1 میلیارد بار است. در واقع، از نظر همستر، او یک عمر کامل را زندگی کرده است و فیل نیز از دید خودش یک عمر کامل را زندگی کرده است. اما برای همستر مفروض که تحرک بیشتری دارد، زمان سریعتر گذشته است و برای فیل زمان به مراتب کند تر. این سریعتر گذشتن زمان برای همستر یا کندتر گذشتن زمان برای فیل، از دید یک ناظر خارجی مثل ما تفاوت بین 3 سال تا 70 سال است.

به عنوان مثالی دیگر، شما وقتی در یک مراسم عروسی در حال جنب و جوش و رقص و پایکوبی هستید، گذر زمان را سریعتر حس می کنید؛ اما وقتی در انتظار یک پزشک برای ملاقات وی در مطب، ساکن روی یک صندلی نشسته اید زمان را طولانی تر حس می کنید. آیا در عروسی، عقربه های ساعت سریعتر حرکت می کنند یا در مطب دکتر ثانیه شمار ساعت کند تر حرکت می کند. پاسخ منفی است. در واقع تنها برداشت ذهنی ما از حرکت عقربه هاست که وقتی در حرکت و جنب و جوش هستیم گذر آن ها را سریعتر در ذهن برداشت می کنیم.

اما اگر چیزی تحت عنوان زمان وجود نداشته و عقربه ها تنها قراردادی بین ما هستند، آیا مفهومی به نام گذشته و آینده نیز وجود ندارد. عجیب است اما پاسخ این پرسش نیز مثبت است. چیزی تحت عنوان گذشته که به زمان های قبل مربوط باشد یا آینده که در آینده اتفاق بیوفتد اصلا وجود خارجی ندارد. آنچه هست، تنها زمان حال است. ما فقط در زمان حال زندگی می کنیم و گذشته ای وجود ندارد. آنچه ما به عنوان گذشته می شناسیم، در واقع ثبت وقایع توسط مدارهای عصبی مغز است که در شکل گیری حوادث و وقایع و آنچه مغز دیده و شنیده و لمس کرده تحت عنوان حافظه نقش دارند، در واقع آنچه ما به عنوان گذشته می دانیم ثبت قوایع اتفاق افتاده در حافظه‌ی انسان در بخش هیپوکامپ است که در قسمتی از قشر مغز شکل‌ گرفته و تثبیت می‌شود.

چیزی تحت عنوان گذشته و زمانی که ما را از یک گذشته در قبل به حال و بعد  آینده ببرد، وجود ندارد. ما فقط در زمان حال زندگی می کنیم و آنچه به عنوان آینده نیز در ذهن تصور می کنیم تنها نتیجه ای است که مغز با تحلیل اتفاقاتی که در حافظه ثبت کرده می گیرد تا برای اتفاقات بعدی برنامه ریزی کنیم.

این توضیح از زمان، که اعلام کنیم وجود ندارد و تنها مقدار تغییرات مهم بوده و زمان نیز قراردادی برای مقدار مشخصی از تغییرات است، نه تنها بر  فیزیک جدید و نتایج دانشمندانی نظیر باربور و رولی منطبق است، بلکه منطبق بر نظر فیلسوفان پیش از سقراط مثل هراکلیتوس هم هست و جالب آنکه عقیده عرفا و در راس آن ها مولانا به عنوان قله عرفان اسلامی نیز بر همین است. مولانا در دفتر دوم مثنوی می گوید : فکرت از ماضی و مستقبل بود/چون ازین دو رست مشکل حل شود.

واقعیت این است که جهان ما و کل هستی و انسان نیز به عنوان بخشی از آن، در هر "دم" یا هر "آن" در حال تغییر یا به تعبیر مولانا نو شدن است. کسی چه می داند شاید این "آن" یا "دم" همان کوچکترین واحد زمانی است که به ثبت رسیده است. این کوچترین واحد زمانی ثبت شده با انتشار طیفی از لیزرها به اتم هلیم و اندازه گیری اثر فوتوالکتریک توسط محققین آلمانی و با دقت زپتوثانیه (10 به توان منفی 21 ثانیه) به ثبت رسیده است. کوچکترین واحد زمانی در شرایطی که ما معتقدیم زمانی وجود نداشته و درواقع این کوچکترین واحد زمانی، کوچکترین تغییر قابل مشاهده و اندازه گیری توسط بشر بوده است وگرنه که زمانی وجود ندارد که کوچکترین واحد آن وجود داشته باشد.

میخوایم پارا فراتر گذاشته و حال که تکلیف خود را با زمان مشخص کرده ایم، از شرایط حال بگوییم و به این منظور، باز هم از مولانا که بدون هیچگونه شاخ و برگ اضافه ای ما را از بند گذشته و آینده رها کرده بود، کمک بگیریم.

مولانا می گوید:

هر نفس نو مي شود دنيا و ما

بي خبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوي نو نو مي رسد

مستمري مي نمايد در جسد

*****

پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی‌ست
مصطفی فرمود دنیا ساعتی‌ست

 

چقدر زیبا و ساده اما پر مغز، مولانا که نمود نهایت عرفان اسلامی است، این مطلب را تایید می کند که ما در هر نَفَس، در حال نو شدن و تغییر هستیم و گویی در هر دم، مرده و زنده می شویم. انگار در هر آن، جهان مجدد خلق می شود و انسان با توجه به اختیار خود و در بستر قوانین علی و معلولی حاکم، تصمیم می گیرد که در خلقت بعدی کجا باشد و چه کند.

چاپ شده در مجله اینترنتی بیست ستون:

https://www.bistsotoon.com/p/زمان-واقعیتی-که-وجود-ندارد-یا-حقیقتی-که-واقعیت-ندارد

 

بباز سونامی! نقدی به بهانه نمایش سینمایی فیلم "سونامی"

تفاوت های زنان و مردان از نظر طرز فکر

هشداری برای مسئولین

زمان ,یک ,وجود ,های ,نیز ,زمانی ,که در ,به عنوان ,وجود ندارد ,واحد زمانی ,است که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پارس ناز